آدرینآدرین، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره

دنیای فرشته کوچک ما

چهارماهگیت مبارک

عزیز دلم ملوسکم امروز چهار ماهه شدی عزیز دلم عروسکم چهار ماهگیت مبارک . خدا را شکر که چهار ماهه شدی و انشالله هزار تا ماه بعدیت را هم ببینی . دوست دارم خیلی زیاد بابایی هم دوست داره . ملوسکم عزیزکم هر ماه فکر میکنم از این خوشمزه تر و خواستنی تر نمیشی ولی ماه بعد میبینم این ماه آخر خوشمزگیهایت است آخرشی ولی ماه بعد میبینم اشتباه کردم این ماه خواستنی تری (بازم مامان قاطی کرده ببخشید پسرکم) امروز با بابایی رفتیم برای واکسن چهار ماهگیت مامانی تحمل دیدن دردت را نداشت تو رو داد بغل بابایی و شما و بابایی با هم رفتید توی اتاق و خاله مهربون واکسنت را زد خدا را شکر این ماه هم هیچ اتفاقی مثل تب و لرز و... برایت پیش نیامد به قول بابا جون پسر بابا ...
1 اسفند 1390

بازیهای آدرین

آدرین کوچولو الان دیگه فوتبال بازی میکنه وقتی رو صندلیت میشینی مامان توپ زنگوله دار رو میذاری جلوی پات تو با تشویق مامان پرتش میکنی پایین . یه خرس کوچولو داری هر چی بزنیش میاد سر جاش تو رو به پهلو میخوابونم و تند تند به خرس کوچولو ضربه میزنی . یه وسیله ای از صنایع دستی هند داریکه ٦ تا فیل زنگوله دارن اون را آویزون میکنم بالا سرت با شدت و سرعت فراون تند تند میزنی به این فیلهای کوچولو بینوا. هر روز مامان کتاب قصه برات میخونه شکل کتابها رو نشونت میده . کتاب تقویت هوش رو با هات کار میکنه. بابایی میبرتت حمام میذارتت توی وان خودتبعد از ده دقیقه که ترست ریخت توی آب دست و پا میزنی و با بابایی بازی میکنی. یه جغجغه با یه کیسه های که صدا...
12 بهمن 1390

چند نکته مادرانه

مامان باباهای عزیز سالهای طلایی فرزنداتون رو از دست ندید سالهای طلایی از ٠ تا ٣ سالگی است . سالهایی که میلیونها سلول مغزی توی مغز نوزاد است که با نزدیک شدن سن نوزاد به سه سالگی این سلولها رفته رفته میمیرند که با تحریکات مختلف و کار با نوزاد میتوان در کمتر شدن از بین رفتن سلولها کمک کرد. حتی با تحریکات قبل از تولد نوزاد از ٥ ماهگی.مثلا موزیکهای شاد با تم ملایم گوش دادن مثل انواع سمفونی موزیک موزارت که در موقع تولد هم میتواند به رشد هوشی نوزاد کمک کند . لمس کردن شکم و نوازش دادن شکم انداختن چراغ قوه روی شکم و خاموش و روشن کردن آن. صحبت کردن زن باردار باجنین صحبت کردن پدر یا اطافیان با جنین. تا میتوانید و فرصت دارید مطالعه کنید و از تجربی...
12 بهمن 1390

قهقه زدن آدرین

عزیز دل مامانی یه بار آخرهای دو ماهگی برای مامانت قهقه زدی ولی دیگه تکرار نشد تا پریروز چند بار برام قهقه زدی داشتم از خوشحالی غش میکردم جیگرم . امروز بلندت کرده بودم و از بالای سرم داشتم تکونت میدادم با قهقه من قهقه میزدی ای جوووووووووووون. دیروز رفتیم خونه مادربزرگ افسانهخیلی ازت تعریف کردند گفتند عجب پسر خوش اخلاقی به به به به ...
8 بهمن 1390

قهقه زدن آدرین

عزیز دل مامانی یه بار آخرهای دو ماهگی برای مامانت قهقه زدی ولی دیگه تکرار نشد تا پریروز چند بار برام قهقه زدی داشتم از خوشحالی غش میکردم جیگرم . امروز بلندت کرده بودم و از بالای سرم داشتم تکونت میدادم با قهقه من قهقه میزدی ای جوووووووووووون. دیروز رفتیم خونه مادربزرگ افسانهخیلی ازت تعریف کردند گفتند عجب پسر خوش اخلاقی به به به به ...
8 بهمن 1390

قهقه زدن آدرین

عزیز دل مامانی یه بار آخرهای دو ماهگی برای مامانت قهقه زدی ولی دیگه تکرار نشد تا پریروز چند بار برام قهقه زدی داشتم از خوشحالی غش میکردم جیگرم . امروز بلندت کرده بودم و از بالای سرم داشتم تکونت میدادم با قهقه من قهقه میزدی ای جوووووووووووون. دیروز رفتیم خونه مادربزرگ افسانهخیلی ازت تعریف کردند گفتند عجب پسر خوش اخلاقی به به به به ...
8 بهمن 1390

قهقه زدن آدرین

عزیز دل مامانی یه بار آخرهای دو ماهگی برای مامانت قهقه زدی ولی دیگه تکرار نشد تا پریروز چند بار برام قهقه زدی داشتم از خوشحالی غش میکردم جیگرم . امروز بلندت کرده بودم و از بالای سرم داشتم تکونت میدادم با قهقه من قهقه میزدی ای جوووووووووووون. دیروز رفتیم خونه مادربزرگ افسانه خیلی ازت تعریف کردند گفتند عجب پسر خوش اخلاقی  به به به به   ...
7 بهمن 1390

ملچ ملوچ

عزیز دلم عسلم ملچ مولوچهات زیاد شده دستهای کوچولوتو میذاره تو دهنت هر چی دم دستت بیاد میذاری تو دهنت گهگاهی فکر میکنم تو همیشه گشنه ای وقتی نیم خیزت میکنم یه جا بشینی هیکل کوچولوت را جلو میکشی و باید همیشه مراقبت باشم یا خوابیده بذارمت خیلی عسلی خیلی نازی مامانی روز به روز خوردنی تر میشی دیروز مامانی گلوش درد میکرد بخاطر اینکه تو مریض نشی ماسک گذاشته بود جلوی دهنش تو با تعجب نگام میکردی وقتی ماسک را برداشتم کلی برام خندیدی جیگرتو مامان بخوره خوردنی یه روز مخوام یه گاز ازت بگیرم اون روز کی بیاد نمیدونم دیگه نمیتونم جلوی خودم رو بگیرم ...
30 دی 1390

ملچ ملوچ

عزیز دلم عسلم ملچ مولوچهات زیاد شده دستهای کوچولوتو میذاره تو دهنت هر چی دم دستت بیاد میذاری تو دهنت گهگاهی فکر میکنم تو همیشه گشنه ای وقتی نیم خیزت میکنم یه جا بشینی هیکل کوچولوت را جلو میکشی و باید همیشه مراقبت باشم یا خوابیده بذارمت خیلی عسلی خیلی نازی مامانی روز به روز خوردنی تر میشی دیروز مامانی گلوش درد میکرد بخاطر اینکه تو مریض نشی ماسک گذاشته بود جلوی دهنش تو با تعجب نگام میکردی وقتی ماسک را برداشتم کلی برام خندیدی جیگرتو مامان بخوره خوردنی یه روز مخوام یه گاز ازت بگیرم اون روز کی بیاد نمیدونم دیگه نمیتونم جلوی خودم رو بگیرم ...
30 دی 1390

ملچ ملوچ

عزیز دلم عسلم ملچ مولوچهات زیاد شده دستهای کوچولوتو میذاره تو دهنت هر چی دم دستت بیاد میذاری تو دهنت گهگاهی فکر میکنم تو همیشه گشنه ای وقتی نیم خیزت میکنم یه جا بشینی هیکل کوچولوت را جلو میکشی و باید همیشه مراقبت باشم یا خوابیده بذارمت خیلی عسلی خیلی نازی مامانی روز به روز خوردنی تر میشی دیروز مامانی گلوش درد میکرد بخاطر اینکه تو مریض نشی ماسک گذاشته بود جلوی دهنش تو با تعجب نگام میکردی وقتی ماسک را برداشتم کلی برام خندیدی جیگرتو مامان بخوره خوردنی یه روز مخوام یه گاز ازت بگیرم اون روز کی بیاد نمیدونم دیگه نمیتونم جلوی خودم رو بگیرم ...
30 دی 1390