آدرینآدرین، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 23 روز سن داره

دنیای فرشته کوچک ما

ماجراهای عید و قبل از عید

دو هفته مانده بود به عید قرار شد من و تو بریم سنندج و بابایی هم روز عید به ما ملحق شود و عید رو همگی با هم کنار پدر و مادر مامانی باشیم و یک عید متفاوت داشته باشیم عیدی که با همه عیدها فرق میکرد اون هم بودن یک فرشته کوچولو همراه ما سر سفره هفت سین . ما رفتیم سنندج اولین سفر تو رفتن به سنندج بود ولی قسمت نشد عید سنندج بمانیم و برگشتیم خونه خودمون و عید را کنار مامان بزرگها و بابا بزرگها خونه خودمون باشیم و عید را در کنار هم جشن بگیریم عزیز دلم اولین عیدت مبارک امیدوارم عمری طولانی همراه با سلامتی سرافرازی سربلندی و موفقیت را داشته باشی. همیشهدر زندگیت احساس رضایت از زندگی را داشته باشی .عزیزم دوستت داریم . ...
21 فروردين 1391

ماجراهای عید و قبل از عید

دو هفته مانده بود به عید قرار شد من و تو بریم سنندج و بابایی هم روز عید به ما ملحق شود و عید رو همگی با هم کنار پدر و مادر مامانی باشیم و یک عید متفاوت داشته باشیم عیدی که با همه عیدها فرق میکرد اون هم بودن یک فرشته کوچولو همراه ما سر سفره هفت سین . ما رفتیم سنندج اولین سفر تو رفتن به سنندج بود ولی قسمت نشد عید سنندج بمانیم و برگشتیم خونه خودمون و عید را کنار مامان بزرگها و بابا بزرگها خونه خودمون باشیم و عید را در کنار هم جشن بگیریم عزیز دلم اولین عیدت مبارک امیدوارم عمری طولانی همراه با سلامتی سرافرازی سربلندی و موفقیت را داشته باشی. همیشهدر زندگیت احساس رضایت از زندگی را داشته باشی .عزیزم دوستت داریم . ...
21 فروردين 1391

وروجک با شخصیت

عزیز دلم تو این مدت که رفتیم سنندج فامیل آمدن دیدنت و چه الان که چند تا مهمونی رفتیم همه از آقا بودنت محترم  باشخصیت بودنت حرف می زنن . برای اینکه  توی جمع همه حرف میزنن تو هم میشینی با زبان خودت اظهار نظر میکنی . شبها مثل یک قناری برای چراغ خونه آواز میخونی لامپهای خونه رو نگاه میکنی و میزنی زیر آواز مثل یه قناری خوش صدا .زیاد تو جمع مامان و بابا را اذیت نمیکنی ولی خدا نکنه فقط من و تو خونه باشیم دوست داری مرتب کنارت باشم. از وروجک بودنت تعریف کنم که دست و پاهاتو به سرعت بالا و پایین میبری  تا میذارمت زمین فوری غلت میزنی و دست و پا میزنی . یه ثانیه چیزی به دستت برسه فوری میگیریش و میذاری تو دهنت. یه بار بردمت دم ظرفشوی...
19 فروردين 1391

وروجک با شخصیت

عزیز دلم تو این مدت که رفتیم سنندج فامیل آمدن دیدنت و چه الان که چند تا مهمونی رفتیم همه از آقا بودنت محترم باشخصیت بودنت حرف می زنن . برای اینکه توی جمع همه حرف میزنن تو هم میشینی با زبان خودت اظهار نظر میکنی . شبها مثل یک قناری برای چراغ خونه آواز میخونی لامپهای خونه رو نگاه میکنی و میزنی زیر آواز مثل یه قناری خوش صدا .زیاد تو جمع مامان و بابا را اذیت نمیکنی ولی خدا نکنه فقط من و تو خونه باشیم دوست داری مرتب کنارت باشم. از وروجک بودنت تعریف کنم که دست و پاهاتو به سرعت بالا و پایین میبری تا میذارمت زمین فوری غلت میزنی و دست و پا میزنی. یه ثانیه چیزی به دستت برسه فوری میگیریش و میذاری تو دهنت. یه بار بردمت دم ظرفشویی که صورتت رو بشورم تو ...
19 فروردين 1391

وروجک با شخصیت

عزیز دلم تو این مدت که رفتیم سنندج فامیل آمدن دیدنت و چه الان که چند تا مهمونی رفتیم همه از آقا بودنت محترم باشخصیت بودنت حرف می زنن . برای اینکه توی جمع همه حرف میزنن تو هم میشینی با زبان خودت اظهار نظر میکنی . شبها مثل یک قناری برای چراغ خونه آواز میخونی لامپهای خونه رو نگاه میکنی و میزنی زیر آواز مثل یه قناری خوش صدا .زیاد تو جمع مامان و بابا را اذیت نمیکنی ولی خدا نکنه فقط من و تو خونه باشیم دوست داری مرتب کنارت باشم. از وروجک بودنت تعریف کنم که دست و پاهاتو به سرعت بالا و پایین میبری تا میذارمت زمین فوری غلت میزنی و دست و پا میزنی. یه ثانیه چیزی به دستت برسه فوری میگیریش و میذاری تو دهنت. یه بار بردمت دم ظرفشویی که صورتت رو بشورم تو ...
19 فروردين 1391

وروجک با شخصیت

عزیز دلم تو این مدت که رفتیم سنندج فامیل آمدن دیدنت و چه الان که چند تا مهمونی رفتیم همه از آقا بودنت محترم باشخصیت بودنت حرف می زنن . برای اینکه توی جمع همه حرف میزنن تو هم میشینی با زبان خودت اظهار نظر میکنی . شبها مثل یک قناری برای چراغ خونه آواز میخونی لامپهای خونه رو نگاه میکنی و میزنی زیر آواز مثل یه قناری خوش صدا .زیاد تو جمع مامان و بابا را اذیت نمیکنی ولی خدا نکنه فقط من و تو خونه باشیم دوست داری مرتب کنارت باشم. از وروجک بودنت تعریف کنم که دست و پاهاتو به سرعت بالا و پایین میبری تا میذارمت زمین فوری غلت میزنی و دست و پا میزنی. یه ثانیه چیزی به دستت برسه فوری میگیریش و میذاری تو دهنت. یه بار بردمت دم ظرفشویی که صورتت رو بشورم تو ...
19 فروردين 1391

شش ماهه شدی

عزیزم امروز شش ماه شدی شش ماهگیت را بهت تبریک میگم . امروز صبح با بابایی رفتیم برای واکسنت . شب یه ذره تب کردی که قطه استامینوفن دادیم و پاشویه هم برات انجام دادیم بهتر شدی . راستی امروز غذا خوردن را برات شروع کردم اون هم با یک قاشق مرباخوری فرنی آبکی . امیدوارم در طول زندگیت هر چی میخوری سلامتی برات به همراه داشته باشد . تصمیم دارم عادتت بدم به سالم غذا خوردن . امیدوارم به این هدفم برسم و هیچ وقت در این مورد کوتاهی نکنم. دوست دارم جگر گوشه ام ...
19 فروردين 1391

شش ماهه شدی

عزیزم امروز شش ماه شدی شش ماهگیت را بهت تبریک میگم . امروز صبحبا بابایی رفتیمبرای واکسنت . شب یه ذره تب کردی که قطه استامینوفن دادیم و پاشویه هم براتانجام دادیم بهتر شدی . راستی امروز غذا خوردن را برات شروع کردم اون هم با یک قاشق مرباخوری فرنی آبکی . امیدوارم در طول زندگیت هر چی میخوری سلامتی برات به همراه داشته باشد . تصمیم دارم عادتت بدم به سالم غذا خوردن . امیدوارم به این هدفم برسم و هیچ وقت در این مورد کوتاهی نکنم. دوست دارم جگر گوشه ام ...
19 فروردين 1391