خندوندن بابایی برای اولین بار
آدرین با دستهای کوچکت دستهای بابایی را با تمام متعلقاتش چنان گرفته بودی و ناخنهایت را در گوشت بابایی فرو برده بودی که بابایی از درد هم داد میزد هم غش غش میخندید بعد از چند دقیقه تلاش من و بابایی تونستیم دست کوچکت را از بابا یی جدا کنیم ...
خندوندن بابایی برای اولین بار
آدرین با دستهای کوچکت دستهای بابایی را با تمام متعلقاتش چنان گرفته بودی و ناخنهایت را در گوشت بابایی فرو برده بودی که بابایی از درد هم داد میزد هم غش غش میخندید بعد از چند دقیقه تلاش من و بابایی تونستیم دست کوچکت را از بابا یی جدا کنیم ...
نویسنده :
روژین
18:30
خندوندن بابایی برای اولین بار
آدرین با دستهای کوچکت دستهای بابایی را با تمام متعلقاتش چنان گرفته بودی و ناخنهایت را در گوشت بابایی فرو برده بودی که بابایی از درد هم داد میزد هم غش غش میخندید بعد از چند دقیقه تلاش من و بابایی تونستیم دست کوچکت را از بابا یی جدا کنیم ...
نویسنده :
روژین
18:30
خندوندن بابایی برای اولین بار
آدرین با دستهای کوچکت دستهای بابایی را با تمام متعلقاتش چنان گرفته بودی و ناخنهایت را در گوشت بابایی فرو برده بودی که بابایی از درد هم داد میزد هم غش غش میخندید بعد از چند دقیقه تلاش من و بابایی تونستیم دست کوچکت را از بابا یی جدا کنیم ...
نویسنده :
روژین
18:30
بدو تولد
وزن هنگام تولد 2710 gr قد هنگام تولد 46/5 دور سر هنگام تولد 31.5
نویسنده :
روژین
18:28
حمام چله
عسل مامانی مامان شهلا از موقعی که به دنیا آمدی زحمت حمام کردن تو را بر عهده گرفته تو اینقدر کوچک و لغزنده هستی که کسی جرات بغل کردن تو را در حمام ندارد امروز روز چله تو است بابا رفته یک سفر کاری مادر بزرگ پدر بزرگها امروز خانه ما هستند مامان شهلا امروز تو را برد حمام چله . بابایی داوطلبانه اعلام آمادگی کرد که از این به بعد خودش تو را حمام کند.
نویسنده :
روژین
12:00
حمام چله
عسل مامانی مامان شهلا از موقعی که به دنیا آمدی زحمت حمام کردن تو را بر عهده گرفته تو اینقدر کوچک و لغزنده هستی که کسی جرات بغل کردن تو را در حمام ندارد امروز روز چله تو است بابا رفته یک سفر کاری مادر بزرگ پدر بزرگها امروز خانه ما هستند مامان شهلا امروز تو را برد حمام چله . بابایی داوطلبانه اعلام آمادگی کرد که از این به بعد خودش تو را حمام کند.
نویسنده :
روژین
12:00
حمام چله
عسل مامانی مامان شهلا از موقعی که به دنیا آمدی زحمت حمام کردن تو را بر عهده گرفته تو اینقدر کوچک و لغزنده هستی که کسی جرات بغل کردن تو را در حمام ندارد امروز روز چله تو است بابا رفته یک سفر کاری مادر بزرگ پدر بزرگها امروز خانه ما هستند مامان شهلا امروز تو را برد حمام چله . بابایی داوطلبانه اعلام آمادگی کرد که از این به بعد خودش تو را حمام کند.
نویسنده :
روژین
12:00